سلام داوودم .
اومدم بگم :
نمی دونی وقتی که اسمت رو تو کامنت دیدم چه احساسی بهم دست داد .
قلبم اینقدر تند تند و محکم می زد که انگاری می خواست سینه ام رو بشکافه
بیاد بیرون . دستهام سردسرد شدند ومثل یخ ! و اشک تو چشمام حلقه زد انگاری
یه هو تموم لحظه های بودنت جلوی چشمام رژه رفت .
و دوباره تموم دنیا رو سرم خراب شد چون تو دیگه مال من نیستی . دوستت دارم عزیزم .
سلام آسمونی
چی شده ؟ چرا از دستش دادی؟
سلام پردیس جون
خیلی نوشته هات قشنگه
اگه تونستی به من هم سر بزن .
یادت هم باشه هر کس یه چیزی رو از دست داده
کاش به قول خودت اونیکه اون کس رو ازمون گرفت بجاش صبر نبودنشو بهمون بده .
سلام آسمونی جون
خب بگو چقدر غم توی دلته. بگو تا خالی بشی. بگو تا دوباره خودت بشی. چرا اینهمه چیزای سنگین با خودت اینور و اونور می بری؟
ببین...
یه نصیحت برادرانه - دوستانه و آسمونی برات دارم:
اینو هیچوقت فراموش نکن که اگه ما خودمون نباشیم - اگه ما سالم نباشیم - اگه ما سلیم نباشیم - اگه ما سبک نباشیم ... نمی تونیم عاشق باشیم. نمی تونیم دوست داشته باشیم. نیم تونیم آسمونی باشیم...
حالا مثل گل شکوفه بده و آزاد شو. بذار تو هم گوشه ای از زیبایی های دنیا باشی...