گل داوودی من

بی تو باران بوی تشنگی می دهد

گل داوودی من

بی تو باران بوی تشنگی می دهد

داوود کجا رفتی اخه ؟ خیلی بی انصافی

خیلی بی معرفتی

خیلی بی رحمی

خیلی نا مهربونی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

این همه التماست کردم

این همه برات اشک ریختم

داوود بغض سنگین تو گلوم هرگز تمومی نداره

تو دیگه بر نمیگردی

اما منم دیگه نمی تونم کسی رو دوست داشته باشم

همه ی ارزشهامو از دست دادم

دیگه هیچی برام مهم نیست

کارم شده یه گوشه بشینم و به خاطرات تو فکر کنم و گریه کنم

دیگه از همه دنیا و آ دماش بدم میاد

همه ی آدمها بی معرفتن همه یه روز آدمو تنها میزارن و میرن

کاش فقط یه ذره دلت به رحم می یومد

کاش فقط یه ذره ....

خیلی سنگدلی ..................................

دیگه زندگی حتی اگه تو هم باشی برام مفهومی نداره

چون دیگه هیچی برام مهم نیست

فقط می خوام بمیرم و راحت بشم ...

دوستت داشتم اما غرورت نذاشت اینو بفهمی و درک کنی

غرور بی جای تو نذاشت

دل سنگت نذاشت

نمی بخشمت داوود

نمی بخشمت چون هرگز نخواستی بفهمی یه دل دوستت داره

می سپرمت به خدا .

عزیزم برای همیشه خداحافظ .

 

داوود کجاییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟

من دارم دیوونه میشم .

تو رو خدا یه ذره اشکامو ببین .

ناکرده مرا وصل تو خوشنود برفتی ...

 

ای دیر به دست آمده بس زود برفتی

آتش زدی اندر من و چون دود برفتی

چون آرزوی تنگ دلان دیر رسیدی

چون دوستی سنگ دلان زود برفتی

زان ژیش که در باغ وصال تو دل من

از داغ فراق تو فراسود برفتی

ناگشته من از بند تو آزاد بجستی

ناکرده مرا وصل تو خوشنود برفتی

آهنگ به جان من دل سوخته کردی

چون در دل من عشق بیفزود برفتی

من داوودمو می خوام

گل من کنارم که نباشی تمام شب بخیرهایت

بی استجابتند .

دلتنگتم عزیزم ...

سلام داوودم .

اومدم بگم :

نمی دونی وقتی که اسمت رو تو کامنت دیدم چه احساسی بهم دست داد .

قلبم اینقدر تند تند و محکم می زد که انگاری می خواست سینه ام رو بشکافه

بیاد بیرون . دستهام سردسرد شدند ومثل یخ ! و اشک تو چشمام حلقه زد انگاری

یه هو تموم لحظه های بودنت جلوی چشمام رژه رفت .

و دوباره تموم دنیا رو سرم خراب شد چون تو دیگه مال من نیستی . دوستت دارم عزیزم .

خدایا حالا که داوودمو ازم گرفتی خودتم باید بهم صبر بدی ...

در خیال دیده بودمت

جایی میان بودن و نبودن یا لحظه ای بین تولد و مرگ .

آنجه که تقدیر قسمت شد و نام تو بر پیشانی من نقش بست

اما در قلبم چرا شبیه هیچکس نبودی؟

بعد از آن هم کسی را ندیدم که شبیه تو باشد!

تنها گناهت سکوتی بود که دلم را شکست و مرا از پا انداخت .

سکوت غریبی که حتی بعد از رفتنت در من رشد کرد و با من بزرگ شد .

هیچگاه نفهمیدم چگونه به آسانی قدم به قلب خسته ام گذاشتی و آسانتر از آن گذشتی

این هم بماند کنار خوشبختی زندگی عشق و تمام حادثه های قشنگی که هیچگاه

معنایشان را نفهمیدم جز آنکه هرچه بیشتر خواستمشان کمتر شدند.

نمی دانم شاید اینها هم مثل همان واژه های خط خورده ای که از کتاب عمر من و شعرهایم

پاک شدند !

درست مثل شعرهایی که یک روز دوست داشتنی برایت خواندم .

 

 

گل بی همتای من باز هم دلم هوای صدای مهربونتو کرده .

کاش بودی تا دلتنگی هامو میدیدی .

داوودم چرا خطت قطع شده ؟ دیگه هیچ راهی ندارم تا شاید یه روزی ...

داوودم انگاری گمت کردم ...

یادته چقدر همدیگه رو دوست داشتیم ؟ یادته نگران خم می شدیم ؟

یادته دلتنگ هم می شدیم ؟

من هنوزم دوستت دارم . هنوزم نگرانتم . هنوزم دلتنگتم .

اما تو چی ؟

تو دیگه دوسم نداری . دیگه نگران من نمیشی . دیگه دلتنگ من نمیشی .

ولی هنوزم منتظرتم . 

داوودم روم نمیشه به درگاه خدا دعا کنم . حتما من بنده ی خوبی نبودم که

لیاقت پاکی تو رو نداشتم . که تو رو اینقرد زود ازم گرفت .

نمی دونم اصلا اینجا رو می خونی یا نه . ولی اگه خوندیشون تو رو خدا ...

داوودم من فقط تو رو می خوام . فقط تو رو دوست دارم .

فقط با تو غمهام تبدیل به شادی میشه .

اما انگار من باید با یه عمر حسرت بودنت زندگی کنم .

الهی من فدای قلب مهربونت بشم . الهی من پیش مرگ قدمهای نازنینت بشم .

قلبت چطوره ؟ الهی خدا منو بکشه و هیچ وقت نبینم درد می کشی .

خیلی دلتنگتم .

دارم دیوونه میشم . دیگه هیچکش نمی تونه جای تو رو تو قلبم پر کنه .

نمی خوام هم پر کنه چون قلب من فقط جای توست .

دوستت دارم . هر جور که باشی با تمام خوبی ها و بدی های نداشته ات !

مواظب قلب مهربونت باش .

دوستدار همیشگی تو .

دلتنگتم داوودم .

 

چه روزهای قشنگی بود چه ساده شروع شد و چه ساده هم تموم شد !

من بودم ! داوود بود ! گلم بود ! زندگیم بود ! همه کسم بود ! دنیام بود !

اما حالا ...

من هستم ! داوود نیست ! گلم نیست ! زندگیم نیست ! همه کسم نیست ! دنیام نیست !

عشقمون خیلی قشنگ بود ! تو یه روز گرم تابستون شروع شد و تو یه روز ابری و سرد

پاییز تموم شد .

داودم رفت ! رفت و دیگه هم برنگشت !

رفت و من تنها شدم !

من و موندم یاد چشمای مهربونش !

من و یاد دستهای مهربون و گرمش !

داوودم ! برگ گلم ! بهترینم !

رفتی و حتی یه نگاهم نکردی !

رفتی اما من هنوز منتظرتم ... حالا که رفتی من با یادت زندگی می کنم !

جالا که نیستی دیگه کسی رو ندارم تا اسممو صدا کنه !

دیگه کسی رو ندارم تا با صدای گرمش بهم شب بخیر بگه !

رفتی و من موندم با یه بغض سنگین کع تو لحظات دلتنگیم می ترکه و بودنت رو

فریاد می زنه .

نمی دونم شاید یه روزی چشمت به این وبلاگ افتاد .

اگه دیدیش حداقل فقط بخونش !

عاشقانه دوستت دارم .